مناجات
الهیتنهایی و یکتاییبر همه چیز بیناییدرگاه دل ماییآواز دل یاریاز خیل تو همتاییاز شرک بری دانیچون ما نه تو یکتاییدرد همه درمانییاری دل ماییدل ها همه داناییاز غیب تو آ...
هر که امری را کند کتمان دلا / بین خلقی امر ما را فاش لا / در میان خلق ارجمندی او بیان / سربلندی نام اویی برملا
الهیتنهایی و یکتاییبر همه چیز بیناییدرگاه دل ماییآواز دل یاریاز خیل تو همتاییاز شرک بری دانیچون ما نه تو یکتاییدرد همه درمانییاری دل ماییدل ها همه داناییاز غیب تو آ...
سرمایه جاویدان گنجی است عیان پنهاناخلاق ربوبی را حافظ تو شوی انسانجزوی ز وجود ما نیکی چه خوشی هاییکسب علم کنی جانا آگاه به داناییرعنایی حُسنت هان همچون غزلی زیباچون ...
از آن جام آوران پرسید پر سازند جامم راز هستی بر کند جرعه اش تمامی ننگ و نامم رادر این راهی که من دارم هزاران ننگ در راه استسبویی بشکنم شاید برون سازند دامم رااز آن دامی...
گشا بابی سعادت روی انسانتلاشی کن رسی مقصد مسلمانمسافت بُعد حاصل از گناهیبه استغفار کوشی گر چه پنهانولی اله بایبوردی
خوشا دانا عمل علمی هویدابه کم کاری و پرکاری نه جانامُحبّ آرام گیرد آن زمانیعیان بیند محبت را به هر جاولی اله بایبوردی
به تدریجی بشر را داد تعلیمز آدم تا به خاتم عدّه تسلیممراتب راه عرفانی نه دشواربرابر خالقی هر لحظه تسلیمولی اله بایبوردی
شکر یزدان حاضری ناظر خدامرتکب کاری حیایی لا خطاروی صورت بت حجابی از حیاچون زلیخا جامه اندازد چراولی اله بایبوردی
گمشده حکمت میان هر مؤمنیهر کجا حکمت همان جا رؤیتیگر چه مابین کافری باشد دلایادگیری واجب آید حکمتیولی اله بایبوردی
بین خلقی باش دور از خلق هاخلوتی با خالقت هر جا دلابی ریا خدمت کنی در اجتماعهمنشین با خالقت در هر کجاولی اله بایبوردی
بین خلقی رتبه علمی را نگاهعلم را کسبی که باشد جان پناهگر به عزلت در میان خلق آشکارطی نمودی راه را تا جایگاهولی اله بایبوردی
کودکی را یاد فتح الباب راحال شیرین یوم را چون یادهاآن بقا رشدی نمی بینم کنونچاره ای لا در میان آفت دلاولی اله بایبوردی
چون که شیرین لا به کامی علم هانشهد تلخی جلوه با آفت دهانطعم شیرین علم را احساس لالذّت علم ادراک لا از طالبانولی اله بایبوردی
دور از شلّاق بالا سر دلادور از ترسی که واجب گوئیاما به تکلیفی عمل با رغبتیتحت فرمان حدِّ تکلیفی اداولی اله بایبوردی
با قناعت صبر و زهدی زندگیتحت فرمان امر یزدان بندگیبا تحمل اربعین روزی دلاهسته خرما خیس مصرف اندکیولی اله بایبوردی
دور گشتم از سیاست حاکماناز حکومت ظالمانی دور هاناز ریاست بین خلقی چون گریزعرضه بر من آن مقامی حکم دانولی اله بایبوردی
هر کجا را سیر کم از عالماندر تردد بین مردم هر مکاندر میان جمعی مسایل شرع رابازگویی بین خلقی هر زمانولی اله بایبوردی
با خبر از امر دین هستیم ماعلم را طالب به دور از جهل هاای بشر خاکی فرار از جهل خوداز تعلق جیفه دوری هر کجاولی اله بایبوردی
زحمت استاد حق استاد رابا فراموشی نکردیم ما اداخواستاری حکم زانو آن ادبچشم درویشی به ایمانی حیاولی اله بایبوردی
درد ناشی از گناهی بین مادرد را درمان به استغفارهاای بشر خاکی به خود گاهی نگاهپیش از درمان علاجی درد راولی اله بایبوردی
چون که خالق را کنی هر جا ثنابر محمّد آل او حرمت دلابا بکایی اعترافی بر گناهاستجابت حاجتی حل با دعاولی اله بایبوردی
گم خودی را برزخی گشتیم ما رانده از جنّت ز دوزخ هم جدابا جراحت قلب اعمالی چه کار گر ذخیرت توشه انبان ، بی نواولی اله بایبوردی12 / 01 / 1399
شکوفا دل بهاری آن زمانی به علمی پر ثمر گردد بدانیطبیعت هر وجودی چون بهاری فصولی یاد آور گر چه فانیولی اله بایبوردی09 / 01 / 1399
عاریت دنیا به زیبایی نمامی فریبد هر کسی را جز ولادر گرو مرگی تمامی کائناتملک فانی را به روزی ما رهاولی اله بایبوردی07 / 01 / 1399
یادی کنم از شاعران ، ایران تباری ، آشنا مادر خشایاری هم او ، نامش زبانزد آتوسازاهد میان خلقی نما ، از رابعه حرفی بیان بودش غزلخوانی دلا چون بلبلی نغمه سرایاد از مهستی ...